مولانا می گوید ما انسان ها مرغ مرگ اندیش هستیم! به این معنا که مرگ برای ما نغمه ای ست که دائم در حال نواخته شدن است و بسیاری از انسان ها نیز درگیر با آن هستند. اگر ما بخواهیم تبار این مطلب را بررسی کنیم به اسطوره ها باز می گردد. اسطوره ای مانند گیل گمش که بشر آن را مکتوب کرده و پیرامون آن هم سخن های بسیاری گفته شده است. در این اسطوره گیل گمش پس از آن که متوجه می شود موجود میرایی است، سعی می کند که زندگی خاصی داشته باشد و حتی در تلاش برمی آید که مایه جاودانگی را به دست بیاورد اما موفق نمی شود. انسان از روزی که متوجه می شود که می میرد مواجهه های مختلفی با مرگ دارد که ما این را هم در اسطوره ها می توانیم دنبال کنیم هم در فلسفه، هم در دین و روانشناسی هم در ادبیات به ویژه در رمان ها، نمایشنامه ها و شعر. در واقع زمانی که از تبار این سخن گفته می شود باید آن را در اسطوره های خیلی دور فرهنگ هایی چون ایران، مصر، هند، یونان و بین النهرین دنبال کنیم.