واژه ی «اگر» به عنوان امید همیشه گول زننده که همه چیز خوب می شد اگر به طرزی دیگر تصمیم گرفته بودیم اگر می توانستیم از سیر زمان بالا رویم و سیر و ترقی امور را تکرار کنیم.این فرض نظریه ای را رد می کند که طبق آن اشتباهات جدیدی را مرتکب می شدیم و یا در خطاهای قدیمی خودمان گیر می کردیم. گمان می کنم اگر می توانستیم تصمیم هایمان را طبق داشتن تجربه ی عمل هایمان بگیریم به طوری معقولانه تر و حکیمانه تر زندگی می کردیم...شهرت میلان کوندرا به عنوان یکی از رماننویسان بزرگ معاصر تثبیت شده است و به همین دلیل است که در سال 1983 درجه دکترای افتخاری دانشگاه "میشیگان"را از آن خود میکند. آن چیزی که رمان را به طور اساسی از قصه متمایز میکند، این است که رمان به طور اساسی به کتاب وابسته است. رماننویس خود را کنار میکشد. بنمایه و شکل رمان، فرد در انزوایش است، فردی که دیگر قادر نیست عقاید خود را که درباره مهمترین اظطرابها و دغدغههای خاص خودش است، بیان کند. او حیران مانده و نمیتواند هیچ اظهار نظری بکند. نوشتن یک رمان یعنی بازنمایی زندگی بشری تا حد نهاییاش. کوندرا نیز تحول رمان را به یکی از اساسیترین تغییر و تحولات تاریخ مرتبط میداند. ادبیات رفتاری جانشین سنت شفاهی شده است و در واقع کتاب جانشین راوی شده است. به نظر کوندرا مهمترین و بلندآوازهترین گوهرهای نثر اروپایی از تلاقی این دو سنت به وجود آمده است.