این کتاب داستان عشق است. عشق دو رفیق و دو همراه، پوری سلطانی و مرتضی کیوان، تقدیر، زندگی مشترک آن ها را کمتر از سه ماه رقم زد. مرتضی پر کشید و رفت، پوری شصت سال عاشق ماند با کیوان و تمام خاطراتش. هرچند پس از کیوان کتاب را هم برگزید. چنانکه خود گفته بعد از مرتضی دریافت که دیگر مسیر زندگی اش از دنیای سیاست نمی گذرد. برای یاری رساندن به هموطنان باید تلاش کرد تا دانش آن ها افزون شود. پوری مسیرش را یافت و تا پایان با کتاب زیست و برای پاسداشت کتاب در این میهن بسیار کوشید. ما برای آن که ایران/ خانه خوبان شود/ رنج دوران برده ایم/ رنج دوران برده ایم.