سقوط شاه و رژیم شاهنشاهی بیشک برای همه تحلیلگران تاریخی یک رویداد مهم و قابل ذکر در تاریخ جهان خواهد ماند. شاه به ترتیب از سه زاویه فرهنگی و سیاسی و اقتصادی ضربه دید که به سقوطش منجر شد. در حوزه فرهنگی، بیتوجهی وی و سیستم او به باورهای دینی عامل مهمی در این سقوط به شمار میرود. کار شاه و سیستم او در بسیاری از موارد از بیتوجهی به مبارزه با باورهای دینی مردم کشیده شده بود. اعتقاد شاهان به باورهای دینی هرگز در تاریخ مورد توجه جدی مردم نبوده است . اما مبارزه و رویارویی با اعتقادات دینی مردم همیشه حساسیتآفرین بوده است. در حوزه اقتصادی نیز قیمت نفت که بالا رفت، توسعه غیرهمگون و غیرمتوازن در سطح جامعه به وجود آمد که در نتیجه منافع نفت به لایههای نیازمند جامعه نفوذ نکرد. عدم باور قشر متوسط به پایین جامعه به استفاده صحیح از منابع نفتی و فساد شایع اقتصادی در سطح دربار و مسوولان عالیرتبه نظام شاهنشاهی باعث شد حتی پول حیرتآور نفت هم به جای تقویت چارچوبهای نظام باعث آسیبپذیری حکومت و تنفر بیشتر مردم از رژیم شاهنشاهی شود. در این میان این ثروت بادآورده به دلیل عدم شناخت و عدم باور شاه به مردم باعث شد هم مردم متوسط به پایین را از دست بدهد و هم خود دچار توهم وحشتناکی شود. مصاحبههای سالهای آخر شاه پر از این توهمات است. رژیمی را که چند سال بعد سقوط کرد قدرت بزرگ جهانی میپنداشت به طوری که اروپا را از نظر اقتصادی در مرحله بعد از خودش میپنداشت. شاه ایران توجه نداشت که مباحث فرهنگی، سیاسی و به خصوص استقلال سیاسی و مسائل اقتصادی یک بسته به هم پیوسته است که بیتوجهی به هر یک از آنان میتواند نظامی به بزرگی و قدرت رژیم شاه آن روز را درهم بشکند.