خستگی میتواند تأثیر عمدهای بر عملکرد و سلامت فرد داشته باشد، اما حتی در جامعه علمی به خوبی درک نشده است. هیچ نظریه توسعهیافتهای در مورد منشأ یا عملکرد آن وجود ندارد و انواع مختلف خستگی (ذهنی، جسمی، خوابآلودگی) به طور معمول اشتباه گرفته میشوند. تفسیر گسترده خستگی به عنوان پیامد منفی کار ممکن است فقط برای اهداف تحمیل شده از بیرون صادق باشد. کار معنادار یا خود آغاز شده به ندرت خسته کننده و اغلب نیروبخش است. در اولین کتابی که به درمان سیستماتیک خستگی برای بیش از شصت سال اختصاص دارد، رابرت هاکی جنبه های متعدد آن - تاریخ اجتماعی، علوم اعصاب، انرژی، فیزیولوژی ورزش، خواب و پیامدهای بالینی - را بررسی می کند و یک نظریه کنترل انگیزشی جدید را توسعه می دهد. خستگی را به عنوان یک احساس که نقش تطبیقی اساسی در مدیریت اهداف دارد در نظر میگیرد. او سپس از این دیدگاه جدید برای کشف نقش خستگی در رابطه با انگیزه فردی، زندگی کاری و رفاه استفاده می کند. کتاب «روان شناسی خستگی» اولین کتابی است که بیش از 60 سال از زمان بررسی جامع بارتلی و چات به درمان علمی این موضوع اختصاص یافته است. این کتاب تفسیری دوباره از ماهیت تجربه خستگی ارائه میکند که با تحلیل بافت تاریخی و اجتماعی آن شروع میشود. این نظریه نظریه جدیدی را بر اساس این ایده ارائه میکند که چنین تجربهای یک ویژگی طبیعی و سازگار زندگی ذهنی است... درمان کامل و در دسترس و سیستماتیک خستگی... این کتاب برای کسانی که درباره مکانیزم خستگی مطالعه و جستجو میکنند جالب خواهد بود.