داستان با احمد گل آغاز می شود. احمد گل رعیتی دهاتی ست و بر روی زمین های خانی کار می کندو سهمی به اندازه ی گذران روزگار می گیردو باقی را به ارباب تحویل می دهد و هر روز گرسنه و فقیر تر از دیروز می شود.همسرش تسلیم مرگ شده است و از او دو دختر به نام های خدیجه و صغری به یادگار مانده است.خدیجه کلفت خانه ی ارباب(حاج ابراهیم) در رشت شده است.تنها مونس و هم دم او طفل(5-6 ساله) بی اندازه شبیه به مادر یعنی صغری ست که اورا هم دست ارباب از او جدا می کندو به خانه ی برادر ارباب(حاج احمد) که خود ارباب است می فرستد.در طی روایت این زندگی پرفرازو نشیب به آذین وقایع رشت را روایت می کند. در روسیه انقلاب به پیروزی رسیده است . نهضت جنگلی ها تشکیل شده است.انگلیس روسیه و امریکا خواهان سهم از ایران هستند.دولت احمد شاه درمانده است.سرمایه داری بیداد می کند.حاج ابراهیم در این گیرو دار با زد و بند هایی که به قشون روس در جهت تهیه آذوقه می کند ثروتش دوچندان می شود.صغری و خانه ی ارباب تحت تاثیر رفت و آمد های قشون دولتی جنگلی قزاق و انگلیسی ست. گاه جنگلی ها و انقلابیون حاکم رشت می شوند. گاه انگلیسی ها گاه دولتی ها. احمد گل به جنگلی ها پیوسته.مهدی پسر بزرگ حاج ابراهیم به هر طریقی خواهان تصاحب صغری برای ارضای خود است.صغری قربانی می شود.میرزا اشتباه می کند.همه چیز را می بازد انقلابیون شکست می خورند .سرمایه داران به جهت باد تغییر می کنند.این ها تحولاتی ست که در طول رمان به آذین سعی بر این دارد که باهم پیش ببرد. در اغلب اوقات نیز از عهده ی آن بر می آید. اما گاهی روایت داستان صرفا روایت تاریخ می شود که به رمان لطمه می زند . اما این گونه ی روایت خیلی اتفاق نمی افتد و در اکثر مواقع به آذین به خوبی از پس در کنار هم قرار دادن همه ی این ها با زمینه ی یک رمان بر می آید. از دیگر مطالب جالب دراین رمان به کار گیری نوعی زبان خاص است .اگر چه تمام روایت فارسی انجام می شود و جز معدودی شعر و چند کلمه دیکر کلمات گیلکی در داستان نمی بینیم اما لحن و چینش کلمات کاملا گیلکی ست که این هم یکی از جذابیت های این رمان است که با وجود فارسی بودن آن چینش گویش گیلکی در آن رعایت شده است.در کل به نظر می رسد رمان رعیت جز رمان های موفق فارسی باشد که با تمام تعلقات سیاسی و فکری ای که نویسنده اش دارد کمتر در آن دخالت می کند .