آریو پسر دهسالهای است که هر روز بعد از مدرسه مجبور است پیش مامانبزرگ وسواسی و سختگیرش بماند تا پدر و مادرش از سر کار برگردند. انگار هیچ راهی روی کرهی زمین برای مقابله با قوانین سرسختانهی مامانبزرگ وجود ندارد؛ شاید آریو بتواند بهشیوهی بابااسی با او کنار بیاید، یعنی با شوخی و بیخیالی! همدستی با آدمفضاییها هم برای تسخیر مامانبزرگ راهحل جذابی به نظر میرسد! شاید هم مشکلات با حملهی نینجاهای ژاپنی حل شود! کسی چه میداند...! آریو شمشیرش را در کولهپشتی مدرسهاش جا داده و برای سفر آماده شدهاست؛ یک سفر نینجایی با ماشین زرد کروکی، آن هم از مسیر جاده چالوس، چیزی نیست که کسی بخواهد از دست بدهد...