این کتاب توضیح میدهد که چگونه شبکه اطلاعات باید همه بازیکنان را برای برقراری ارتباط موثر وصل کند تا آنچه باید انجام شود تکمیل شود. در مورد اینکه چرا روابط با همتایان می تواند دشوار باشد و چگونه می توان به طور موثری مذاکره کرد و اعضای تیم و مشتریان را متقاعد کرد تا با موفقیت به اهداف خود برسند بحث می کند. افراد با هم کار می کنند تا کارها را در یک سازمان انجام دهند. و برای دستیابی به نتایج، آنها فعالیت ها را به طور رسمی، با نظارت، سیاست ها و قوانین، و همچنین غیررسمی، با جلسات و پروژه های تقسیم بندی شده هماهنگ می کنند. افراد در هر سازمانی وظایف خاصی دارند و هر چه سازمان بزرگتر و بزرگتر می شود، نیاز به تقسیم کار به فعالیت های جداگانه افزایش می یابد، زیرا یک نفر نمی تواند به تنهایی همه کارها را انجام دهد. بنابراین بقیه افراد هم کار می کنند و کار بین افراد مختلف تقسیم می شود. اما به محض اینکه تقسیم کار انجام شود، باید محاسبه کرد که چگونه می توان همه این ویژگی ها را برای محصول نهایی در کنار هم قرار داد. گاهی اوقات افراد یک سازمان از تلاش برای تقسیم دقیق کار و دریافت آن با کارایی و عملکرد بالا آگاه نیستند. آنها فرض می کنند که اگر هرکس کاری را که از او خواسته می شود انجام دهد، نیازی به سطوح میانی مدیریت یا بهره وری از روابط برابر نیست. شاید به راحتی به همین سطوح میانی و پیچیده سیاست های اداری بگویند. این فرضیات نادرست خواهند بود، به جز مواردی که مشاغل فوق العاده ساده هستند. ایجاد کار سازمانی و درک اهمیت روابط برابر نیاز به زمان و مهارت دارد.