خوانندگان کتاب هومر - ادیسه – صحنه ی در خاطر ماندنی و زیبای بازگشت ادیسه به خانه را در سرود نوزدهم به یاد می آورند. صحنه ای که در آن اوریکله، خدمتکار پیر خانه که زمانی دایه ی ادیسه بود، او را از زخمی که بر رانش داشت باز می شناسد. غریبه، در واقع ادیسه که همان اولیس است و بی خبر به خانه بازگشته، توانسته نظر پنه لوپه را به خود جلب کند. برای همین به درخواست ادیسه، پنه لوپه از اوریکله می خواهد که پاهای غریبه ی نوآمده را بشوید؛ کاری که در تمامی داستان های کهن، نخستین خدمت به نشانه ی استقبال و خوشامد به مسافری خسته است. اوریکله سرگرم آوردن و آمیختن آب سرد و گرم است و همزمان از اندوه غیبت ارباب سفرکرده ی خویش که هم سن وسال غریبه است، سخن می گوید و این که شاید ارباب او نیز اکنون در مکانی دور در هیئت غریبه ای سرگردان است و سپس به شباهت عجیب میان این غریبه و ارباب غایبش اشاره می کند. ناگهان ادیسه به یاد زخمی می افتد که بر ران خویش دارد، پس به سمت تاریکی می چرخد، چرا که خوب می داند با آن که هویت واقعی خویش را از صاحب خانه پنهان کرده، اوریکله حتما او را از روی زخم ران باز خواهد شناخت و او می خواهد که هر طور شده هویت خود را از پنه لوپه پنهان نگاه دارد و...