هگل و نیچه دو قله ای شمرده می شوند که مسیر تاریخ اندیشه در آلمان سدۀ نوزدهم بین آن ها کشیده شده است. اما چون معمولا آثار هگل را اوج درخشان نظام های ایده آلیستی تلقی می کنند و سنجش های دلبخواه آثار نیچه را برای استفاده های فرصت طلبانه برمی گزینند، احتیاط در باب هریک از آن ها لازم بوده است. اگر تنها نفوذ نیچه و آثار هگل را معیار قرار دهیم، به نظر می رسد هگل از ما خیلی دور و نیچه به ما خیلی نزدیک است. در واقع، اگرچه هگل، به واسطۀ شاگردانش، تاثیری بر حیات ذهنی و سیاسی گذاشته که به دشواری می توان آن را نادیده گرفت، تاثیرات بی شمار نیچه از سال 1890 به بعد، تنها در زمان ما به زایش ایدئولوژی آلمانی انجامیده است. نیچه ای های دیروز با هگلی های دهۀ 1840 مطابقت دارند. در مقابل انجمن دانشگاهی نظام هگل توسط هگل پژوهان، و پیچ و تاب دادن عامیانه به نوشته های نیچه توسط ستایشگرانش، نگارنده در کتاب حاضر می کوشد با بازنویسی تاریخ فلسفی سدۀ نوزدهم در افق زمان حال، به عصری جان بخشد که با هگل آغاز می شود و با نیچه پایان می یابد. وی درکتاب، پس از بررسی آراء و افکار هگل، این موضوع را مورد بحث قرار می دهد که شاگردان هگل به ویژه مارکس و کی یرکگور، چگونه اندیشه های استاد را تفسیر یا بازتفسیر کردند. آن گاه به ارزیابی عمیق فیلسوفان برجسته ای چون فویرباخ، اشتیرنر و شلینگ تا نیچه می پردازد. مباحث مطرح در کتاب مشتمل است بر: تاریخ اندیشه در آلمان سدۀ نوزدهم و خاستگاه تکامل ذهنی زمانه در فلسفۀ تاریخ روح هگل؛ و مطالعاتی در تاریخ جهان بورژوایی مسیحی که مسائلی چون جامعۀ بورژوایی، کار، آموزش، انسان و مسیحیت را دربرگرفته است.