این کتاب داستانی است تاریخی از تمدن شگفت انگیز مصر باستان وسرگذشت فراعنه این کشور. در این اثر همراه با ((کریستیان جک)) به شهر ((خورشید)) پایتخت فرعون ((آخناتون)) سفر میکنیم .در شهر خورشید آخرین شعلههای آتش فرمانروایی ((آخناتون)) و همسرش ((نفرتی تی)) رو به خاموشی است. ((خسا)) سومین دختر این زوج سلطنتی درکنار جوانی که به او عشق میورزد برتخت سلطنت مصر تکیه میزند . این جوان شاهزادهای است به نام ((توتانخامون)) که پسر ((آمن هوتپ سوم)) است. او با ازدواج با ((آخسا)) به جانشینی ((آخناتون)) انتخاب میشود. این زوج جوان از ((آمون))، خدای باستانی مصر باستان پیروی میکنند و ازاین رو ستایش و احترام مردم را برمیانگیزند. ((توتانخامون)) نه سال برتخت فرمانروایی مصر تکیه زده، کشور را به کمک صاحب منصبان برجستهاش اداره مینماید. یگانه دشمن او ژنرال ((هورم هب)) است که خیال فرمانروایی مصر را در سر میپروراند. در ادامه داستان ضمن آشنایی با مبارزات ((توتانخامون)) به مرگ مشکوک او پی میبریم.