داستان با ورد موشی به اسم موشی از سرزمینی دیگر شروع میشود. او را روپیر و روپیچ میشناسند. موشو همراه خودش گردویی دارد که هر حیوانی بخورد میمیرد. هدفش این است که در سرزمین موشها یک میهمانی راه بیندازد و از طریق گردوهایی که دوستانش میآورند تمام موشها را از بین ببرند و خودشان جای آنها را بگیرند. از طرفی دیگر موشو میخواهد کاری کند تا موشها محل ورود خرگوشها به لانههای را پیدا کنند و به روباهها اطلاع بدهند. برای این کار سراغ موشان و هوشان میرود. هوشان از موشان خوشش نمیآید و به دنبال این است که بتواند به لانه خرگوشها برود و آنها را از خطری که در پیش هست آگاه کند.. در این میان تعداد زیادی کلاغ به خاطر خوردن گردوهایی موشها که تازه آمدهاند میمیرند سارها به کمک آنها آمده. شیشه عمر دیو را میشکنند و روباها را فراری میدهند.