دن کامیلو و پپونه را اگر بشناسید حال و هوای داستان هم برایتان آشناست. بر خلاف کتاب های قبلی این کتاب به صورت داستان های مجزا نیست و به شکل رمان پیش می رود. در اثر یک سری اتفاقات دن کامیلو تصمیم می گیرد لباس مبدل بپوشد و با پپونه و گروهش به شوروی برود و سعی میکند خباثت کمونیسم و شوروی را برای آن ها آشکار کند. در این کتاب دو رفیق که هیچ اعتقاد مشترکی ندارند با هم در چالشی دائمی هستند از سوی دیگر دن کامیلو با لباسی مبدل به میان مردم آمده و نباید کسی از کشیش بودن او مطلع شود و پپونه تمام مدت در تلاش است این راز را حفظ کند. اما در آخرین دقایق سفر که تمام گروه در طوفان گرفتار می شوند کشیش ذات خود را نشان می دهد و تنها یک نفر نیت می کند خیانت او را فاش کند، اما همان یک نفر به دست ملوان کشتی کشته می شود.