“آخرین ترانه برای پادشاه” کتابی با پنج داستان است. عطر: قتلهای سریالی در پایتخت رخ میدهد و پلیسی جوان باید این پرونده را حل کند؛ هنگام حل معمای قتلها رازهایی آشکار میشود که زندگی او را برای همیشه تغییر خواهد داد. آخرین ترانه برای پادشاه: در شب جشن ملی هنگامی که پادشاه برای سخنرانی آماده میشود برنامهای رادیویی آهنگی را پخش میکند و گوینده اعلام میکند بمبی را در کاخ پادشاه کار گذاشته که با تمام شدن آهنگ منفجر خواهد شد. ویلیام، شاه جوان، تنها تا پایان آهنگ فرصت دارد برای زنده ماندن تلاش کند اما زنده ماندن در کاخی که پناهگاه توطئهها ست آسان نخواهد بود. باور: مراقب باش چه چیزی رو باور میکنی چون بعضی از باورها آدم رو نابود میکنه. در تاریکی: دختر میشنود که عشقش روستا را ترک کرده او که امیدوار است این خبر شایعه باشد شب هنگام به خانهی پسر میرود تا بعد از مدتها او را ببیند و کدورتهایی را که پیش آمده بوده کنار بگذارند. دختر به خانهی پسر میرسد ماجرایی رخ میدهد که سرانجام او میفهمد معشوقش چه حسی به او داشته است. اقلیما: هزاران سال پیش هنگامی که برای رفع خشکسالی نوزادان را به قربانگاه بتخانهها میبردند. اقلیما صاحب پسری میشود او تصمیم میگیرد جان پسرش را نجات دهد