بسیاری از تحلیلگران تلاش دارند تضادهای موجود میان ایران و عربستان و اساسا تضادهای خانمانبرانداز در جهان اسلام را به امری «ژئوپلتیک» تقلیل دهند. اما حقیقت امر این است که در پس این تقابلهای ژئوپلتیکی، تضادها و تعارضات هنجاری و توصیهای (نرماتیو) نیز وجود دارند که ربط وثیقی به تفسیر «هنجارها» (نرمها) دارد. به عبارت دیگر، مسئله بر سر این است: «هنجار» در شیوۀ زیست سوبژۀ مسلمان در جهان معاصر چیست و آنچه را که از آن به اسلامیت تعبیر میکنیم بر چه مبنای حکمی و متافیزیکی استوار است؟ من، وهابیت را به عنوان یک امر «زائد» یا زاییدۀ «بلاهت» نمیدانم، بلکه آن را امری جدی و از چشمانداز جامعهشناختی؛ و نه اعتقادی و تئولوژیک؛ و به منزلۀ یک موضوع پژوهش جامعهشناختی دارای «اصالت» جامعهشناختی میپندارم.