پوریا عالمی: حقیقتش این است که من قبل از همه این ها یک آدم معمولی هستم که مثل هر آدم معمولی دیگر هر روز و هر لحظه به این فکر می کنم که چطور بتوانم با دیگران در تعامل باشم. زبان و ظرف های زبان و حرف زدن متداول ترین امکان برای همزیستی آدهاست. اما گاهی ما به ظرافت های زبان بی توجه می شویم. من روزنامه نگارم و طنزپرداز. که همه این ها به نگاه خودم یک ابزار است نه یک مرام. یعنی من برای تعامل با دنیا روزنامه نگاری می کنم و طنز سیاسی می نویسم. داستان جدی هم نوشته ام و حتا وقتی در اینترنت چیزی در فیس بوک و اینستاگرام یا توئیتر می نویسم دارم با دنیا و آدم ها تعامل می کنم. حالا شعر یک ظرفیت زبانی است که می تواند جهان تازه ای را پیش روی من بگذارد. تقریبا هر اثری که از من منتشر شده متاثر از نگاه اجتماعی من است. شاید این به دلیل این همه سال است که در مطبوعات پرسه می زنم. در واقع وقتی من به جای یک آدم نگاه می کنم (حتی جای خودم) نمی توانم تاثیر جامعه و سیاست و تاریخ را لحاظ نکنم. همین است که به اصطلاح کارهای من را اجتماعی می نامند. مثلا من در این کتاب جایی نوشته ام «در آغوشت می گیرم / این / یک عملیات انتحاری است» می بینید که اگر من در یک جغرافیای دیگر و یک زمان دیگر و جایی دور از خاورمیانه بودم امکان نداشت امر والایی مثل دوست داشتن و به آغوش کشیدن و عشق را با چیزی شبیه عملیات انتحاری بتوانم پیوند بزنم...