در این کتاب شعرهایی با لهجۀ کرمانی آورده شده و سپس معنای واژگان کرمانی آن تبیین شده است. در واژۀ «کله قن» دو مشخصۀ مهم از لهجۀ کرمانی نهفته است که رعایت نکردن آنها گاه مقلدین این لهجه را به کوره راه میبرد: حذف بخش پایانی کلمات در مقام تخفیف و ادای حرف «ق» از مخرج مخصوص که نسبت به لهجۀ تهرانی و اصفهانی غلیظتر و نزدیکتر به مخرج «خ» ادا میشود که گاه این نزدیکی باعث شده کرمانیها در ضربالمثلهای خود قاف را با خاء قافیه کنند: اشکم گشنه آب یخ پای برهنه زرورق روزی در دربار ناصرالدین شاه، نایبالسلطنه به لهجۀ کرمانیها خندید. اعتمادالسلطنه مینویسد: چند روز قبل رعایای کرمان به عرض آمده بودند که سیل دهات ما را خراب کرده، تخفیف خواسته بودند. نایبالسلطنه در مجلس خنده کرده بود به وضع عرض و لهجۀ آنها. کرمانیها گفته بودند: خنده کار اطفال است و گریه مال رعیت. آغا محمدخان صاحب این تخت شهر کرمان را خراب کرد و ما گریه نکردیم. حالا گریه میکنیم که عرض حسابی داریم و شما خنده میکنید.