در این کتاب، لیندا زاگزبسکی یک نظریه اخلاقی اصیل مبتنی بر ارجاع مستقیم به نمونههای خوبی ارائه میکند، با الگوبرداری از نظریه پاتنم-کریپکه که در دهه هفتاد معناشناسی را متحول کرد. در تئوری الگوگرایی در اخلاث، نمونهها از طریق احساس تحسین شناسایی میشوند، که زاگزبسکی استدلال میکند که هم یک عاطفه برانگیزاننده است و هم احساسی که محتوای شناختی آن اجازه میدهد تا نگاشت حوزه اخلاقی حول ویژگیهای نمونهها انجام شود. زاگزبسکی با استفاده از مثالهایی از قهرمانان، قدیسان و حکیمان نشان میدهد که چگونه میتوان روایات نمونهها و کارهای تجربی در مورد تحسینبرانگیزترین افراد را هم برای هدف نظری ایجاد یک نظریه جامع و هم برای هدف عملی تربیت اخلاقی و خود، در نظریه گنجاند. -بهبود همه اصطلاحات اخلاقی اساسی، از جمله «شخص خوب»، «فضیلت»، «زندگی خوب»، «عمل درست» و «عمل نادرست» با انگیزهها، غایات، اعمال، یا قضاوتهای مثالها یا افرادی مانند آن تعریف میشوند. این نظریه همچنین گزارشی از یادگیری اخلاقی از طریق تقلید از نمونه ها است و زاگزبسکی از یک اصل تقسیم کار زبانی اخلاقی دفاع می کند، که به گروه های خاصی از مردم در یک جامعه زبانی کارکردهای ویژه ای در شناسایی اصطلاحات بسط یا اخلاقی می دهد، و کلیشه مرتبط با این اصطلاح را در جامعه گسترش می دهد.. بنابراین، این نظریه از لحاظ معنایی بیرونی است، زیرا معنای اصطلاحات اخلاقی با ویژگیهای جهان خارج از ذهن کاربر، از جمله ویژگیهای مثالها و ویژگیهای شبکه زبانشناختی اجتماعی که کاربران اصطلاحات را به نمونهها مرتبط میکند، تعیین میشود. کتاب با پیشنهادهایی در مورد نسخه هایی از نظریه که اشکال رئالیسم اخلاقی هستند، از جمله نسخه ای که از وجود حقایق پسینی ضروری در اخلاق حمایت می کند، به پایان می رسد.