اما بلیر، دختری بیست و چند ساله است که با عشق دوران دبیرستانش، جسی ازدواج می کند. آن دو زندگی مشترکشان را به دور از تمام انتظارات و خواسته های والدینشان و مردمی که در محل زندگیشان، ایالت ماساچوست آنها را میشناسند آغاز میکنند. اما به عنوان نویسندهای مستقل و جسی به عنوان دستیار تولید مستندهای طبیعت سفرهای زیادی می روند، از هر فرصتی در زندگی برای ماجراجویی استفاده می کنند و از زندگیشان نهایت استفاده را می برند. در اولین سالگرد ازدواجشان جسی برای انجام مأموریتی عازم جزایر آلوتین می شود. هلیکوپترشان دچار سانحه میشود و در اقیانوس ناپدید میشود. به همین سادگی جسی برای همیشه از پیش اما میرود. اما از شغلش استعفا میدهد و برای شروع زندگی تازه به خانهی پدری بازمیگردد. حالا که اما سی و چند ساله شده، دوست قدیمیاش سم را دوباره بعد از سالها ملاقات میکند و احساس میکند دوباره عاشق شده. وقتی اما با سم نامزد میکند حس میکند که خوشبختی دوباره به زندگیاش بازگشته. این اما تا زمانی بود که جسی پیدا شد. زنده. اما همزمان هم همسر دارد و هم نامزد. ولی کدام یک عشق واقعی اوست؟ اصلا عشق به معنای واقعی چه مفهومی میتواند داشته باشد؟ اما میداند که باید به ندای درونی قلبش گوش کند. اما مطمئن نیست قلبش دقیقا چه میخواهد.