این کتاب روایتگر ماجرای زندگی ارسلان، پسر یونس یکی از تجار سرشناس فرش های نفیس تبریز است، که چندین حجره در بازار و چندین عمارت زیبا داشت. ارسلان هم که پسر ارشد بود و صاحب تمام مال و اموال پدرش، خلق و خویی کاملا متفاوت با پدرش داشت و منفعت طلب بود و برای رسیدن به قدرت و منفعت از هر حربه ای استفاده می کرد. امیرحیدر شخصیت دیگر داستان که مورد احترام تمام مردم شهر است، بعد از 25 سال صاحب دختری می شود که باوجود سختی ها و پشت سر گذاشتن روزهای سخت با ارسلان پسر یونس وارد مسیر تازه و روزهای شیرین و بهتر و زیباتری می شوند.