«گرنادیر» نام یک خانه مزرعه ای است. زنی به نام مادام ویلمسنز برای اجاره خانه می آید و با دو پسر خردسالش لوئیس گاستون و ماری گاستون و خدمتکار پیرش آنت در آنجا می ماند. زندگی گذشته او توضیح داده نشده است. او به پسر بزرگترش، لوئیس 13 ساله، فاش می کند که بیمار لاعلاج است. سپس خانواده چند ماه آخر زندگی او را در تلاش برای لذت بردن از زندگی خود و محیط آرام خود می گذرانند. لوئیس همچنین خود را وقف مطالعه، به ویژه ریاضیات می کند، زیرا قصد دارد به نیروی دریایی بپیوندد تا از خود و برادرش حمایت کند. او در بستر مرگ از لویی می خواهد که نامه ای به همسرش لرد براندون در انگلیس بنویسد و مرگ او را اعلام کند. او همچنین از لویی میخواهد که به عنوان پدر برای ماری عمل کند و کل پسانداز زندگیاش را به مبلغ 10000 فرانک به او میدهد. لوئیس توضیح می دهد که او قبلا تصمیم گرفته است که بودجه را به آنت بدهد که از ماری مراقبت می کند تا زمانی که او در یک کالج فنی در تورز شرکت می کند. در همین حال، لوئیس به نیروی دریایی فرانسه خواهد پیوست تا ثروت خود را تضمین کند. مادام ویلمسنز از بلوغ لویی در لحظات قبل از مرگش بسیار دلداری می دهد.