رویکردهای غیر فرمالیستی در نقد ادبی میتواند دریچهای متفاوت را در تحلیل آثار ادبی به روی ما بگشاید. برخلاف نظریات فرمالیستی که بر تفکیک فرم از محتوا و اصالت بخشیدن به فرم و تأثیر آن در محتوا تأکید دارند، در چارچوب برخی نظریات غیرفرمالیستی تفکیک نظری فرم از محتوا ناکارآمد قلمداد میشود و بر لزوم توجه به آثار ادبی به عنوان پدیدههایی منسجم و واحد تأکید میشود. از سویی دیگر این دیدگاه نیز قابل تأمل است که با فرض لزوم تفکیک نظری فرم از محتوا آنچه اصالت دارد محتوا است. این محتوا است که فرم را تحت تأثیر خود قرار میدهد و متحول میکند. نگاه به آثار ادبی از منظر محتوای آنها یا با نگاهی انسجامگرا که مبتنی بر تفکیک فرم از محتوا نباشد دیدگاهی متفاوت در منتقد ایجاد میکند. دیدگاهی که به تلقی اندیشمندان باستانی از ادبیات نزدیکتر است. آنچه در این اثر پیش رو دارید تحلیلی از مفهوم کلاسیک در ادبیات است که با نگاهی غیر فرمالیستی و با تکیه بر دیدگاه سه نظریهپرداز برجسته و تأثیر گذار در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم: سنتبو، الیوت و گادامر سامان یافته است. نویسنده تلاش کرده است، با مبنا قرار دادن ویژگیهایی محتوایی در آثار ادبی، مفهوم کلاسیک را به مثابه مفهومی مرتبط با محتوای آثار ادبی بازتعریف کند. سه بخش نخست بیانکننده پایههای این نظریه در آثار سه اندیشمند نامبرده است و بخش چهارم دربردارنده رویکرد نو و متفاوت نویسنده به این مفهوم.