جسدهای آش و لاش مهمانان عروسی دراز به دراز در دو سوی حیاط کنار هم غلتیده بودند. چند روستایی در مسیر باغ به خون تپیده بودند. تکههایی از گوشت تن باشندگان از درختان آویزان بود. پیکر پتی زنی به تنهی نهال پژمردهی بادام پیچیده بود. آتش توپخانه زخمیهای زیادی را به زاغه ها و دیوارهای خاکی مجتمع دوخته بود. اصابت خوفناک خمپارهها خسارت سختی به خانهها و خرمنها و خواربار خلق وارد آورده بود. جنازهها روی خاک شخم خورده و زیر آوار الوار سقفهای ویران افتاده بودند. مادری با پنج فرزندش در یک اتاق غرق خون بودند. والدین داماد کنار فرزند ۱۳ سالهشان کشته شده بودند. جسد هفت کودک در آستانهی دروازه ی باغ افتاده بود.