هنر تجلی احساس است که جلوه ی بیرونی خود را چه با آرایش های معنادار خط، شکل یا رنگ، چه با رشته ای از حرکات، صداها یا واژه ها در چارچوب یک فراز و فرود موزون و خاص کسب کرده است. رویکرد کتاب حاضر، دیالکتیکی و جدلی است. به طور مثال این عبارت معمولی را متذکر می شود که هنر یعنی بیان، اما سپس دریچه ای را برای تشریح معنای دقیق این عبارت می گشاید: بیان کردن احساس از برانگیختن، آشکار ساختن یا توصیف کردن آن متمایز است. بیان کردن احساس حتی به معنای تخلیه ی آن هم نیست. سپس با قاطعیتی بیشتر و در چارچوب تمایزی دقیقا بسط یافته بین سه سطح یا سویه ی تجربه، شامل سویه ی روانی، سویه ی تخیلی و سویه ی فکری به تعیین معنای عبارت مذکور می پردازد. بیان هنری در سویه ی تخیل جای می گیرد. به علاوه معلوم می شود که سویه ی فکری هم با هنر پیوند نزدیک دارد. سرانجام هم آشکار می گردد که تاکید فردگرایانه ی اولیه در بخش های نخست به تاکیدی نیرومند در خصوص مخاطب و جامعه ای بدل می شود که هنرمند برای آنان می نویسد یا نقاشی می کند یا آهنگ می سازد و...