انسان شناسی چگونه می تواند کمک کند تا معضلات کلان جهانی ازقبیل فجایع اقلیمی و زیست محیطی، بحران های مهاجرت و پناهجویی، شدت گرفتن سیاست های هویت گرا، و نگرانی ها دربارة پیشرفت های سریع تکنولوژی حل شوند؟ اصلا چرا دنیا به انسان شناسان نیاز دارد؟ در این کتاب انسان شناسان برجسته سوالاتی را مطرح کرده اند، انسان شناسانی که دهه ها دانش و مهارت های انسان شناسانة خود را در حیطه هایی ازقبیل جهانی سازی، رهیافت مسئلة آلودگی هوا، خلاقیت اجتماعی، فناوری های نوظهور، انرژی های تجدیدپذیر، تغییرات سازمانی، طراحی و تحولات بین المللی به کار بسته اند. با نگاه به نتایج موفقیت آمیز آثار مهمی که این انسان شناسان از خود به جای گذاشته اند، کتاب حاضر در سطحی گسترده تر می کوشد تا سبک و سیاقی را که بر علم انسان شناسی از آغاز قرن نوزدهم حاکم بوده مجددا بازسازی کند. عموما باور بر این است که انسان شناسی به واسطه تمرکز بر مکان های کوچک و دورافتاده و طرح های پژوهشی غیرمتعارف قادر نیست که مسائل حقیقی را حل کند، و بسیاری از خود انسان شناسان هم مراقب بودند که دانش انسان شناسی را در خارج از مطالعات دانشگاهی به کار نبرند. به این ترتیب، پیش از معرفی موجز و مفصل پیش زمینه های کتاب حاضر و فصل های آن، این نوشته در بدو امر تصویر غلطی را بررسی میکند که از انسان شناسی شکل گرفته است، بعد به تاریخچه بحث انگیز قواعد آن (خصوصا در رابطه با جنبه های کاربردی اش) میپردازد، و درنهایت این پندار باطل را رد میکند که میگوید انسان شناسی علمی جالب اما نه چندان مفید است. ما خواهان این هستیم که انسان شناسی در ورای توصیف پدیده هایی حرکت کند که از منظر دانشگاهی جالب توجه هستند و به سمتی برود که طلایه دار تغییر و تبدیل به سمت احسن باشد.