داستان این رمان روایتی است از زندگی داوید کرن؛ جوان بیست و سه ساله و گارسن یک رستوران که عاشق دختری به نام ماری که از قضا اعتنایی به او ندارد. داوید در کشوی میز عسلی قدیمی، نسخه ماشین نوشت کتابی را پیدا کرده و از آن خوشش می آید. تصمیم می گیرد متن تایپ شده را به ماری بدهد تا به عنوان نویسنده او را تحت تاثیر قرار دهد. او در این کار موفق هم می شود و ماری به او علاقه مند می شود. داوید در ادامه و به صورت پنهانی نسخه ماشین نوشت رمان را برای یک ناشر در فرانکفورت می فرستد و رمان منتشر می شود که برای داوید یک زندگی موفق در مقام نویسنده آغاز می شود، ولی ترس دائمی از دزدی ادبی که کرده است اورا عصبی می کند تا اینکه روزی هنگام امضای کتاب برای طرفداران سر و کله مردی پیدا می شود که ادعا می کند نویسنده ی واقعی رمان است.