کتاب «تابستان آن سال» رمانی نوشته «دیوید بالداچی» است که اولین بار در سال 2011 انتشار یافت. «جک آرمسترانگ» به بیماری کشنده ای مبتلا شده و فقط آرزو دارد که تا کریسمس زنده بماند. شرایط زمانی غم انگیز تر از قبل می شود که همسر او یعنی «لیزی» در یک سانحه رانندگی جانش را از دست می دهد. مادرزن نه چندان مهربان «جک»، «بانی»، کنترل امور را به دست می گیرد: سه فرزند آن ها بین خاله ها و دایی هایشان در جاهای مختلف کشور تقسیم خواهند شد، و «جک» نیز زندگی اش را در آسایگاه خواهد گذراند. اما به شکلی معجزه آسا، «جک» سلامتی خود را دوباره به دست می آورد و می تواند فرزندانش را پس بگیرد و از «اوهایو» به «کارولینای جنوبی» برود—جایی که «لیزی» در آن بزرگ شد. «جک» در آنجا تلاش می کند تا خانواده اش را از نو بسازد و یاد بگیرد که چگونه باید فرزندانش را به تنهایی بزرگ کند. اما درست در زمانی که «جک» و فرزندانش در حال عادت کردن به زندگی جدید خود هستند، «بانی» برای گرفتن حضانت بچه ها از او شکایت می کند.