در رمان " ضحاک" ولادیمیر مدودف، دنیای عجیب و غریب و وحشتناک آسیای مرکزی زنده میشود. داستان در تاجیکستان اتفاق میافتد، زمان جنگ داخلی اوایل دهه 1990. در مرکز رمان سرنوشت یک خانواده روسی که ناخواسته در کوههای پامیر ماندند و به دست اربابان جدید کشور افتادند روایت میشود. نویسنده نیز اهل تاجیکستان است. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، مردم روسیه حومه امپراتوری را ترک کردند، همانطور که رومیها، اسپانیاییها، بریتانیاییها و فرانسویها زمانی مستعمرات را ترک کردند. نویسنده بر مسائل فرهنگی خارجی تمرکز دارد - رابطه بین شخصیتهای روسی و غیر روسی که در 135 قلمرو پس از شوروی زندگی می کنند. این اثر در مورد تغییر پارادایم ذهنی پسااستعماری - از "دوستی ملت ها" به احساسات بیگانه هراسانه و دوگانگی نگرش نسبت به روسها در یک محیط خارجی است: از یک سو، رمان روسها را بهعنوان طردشدگانی میبیند که سنتهای فرهنگی ندارند، و از سوی دیگر - بهعنوان نمایندگان گروهی بالاتر و ممتازتر. ضحاک رمانی درباره ی تغییر قدرت در سطح محلی در طول جنگ داخلی تاجیکستان است و ضحاک قرون وسطایی، هیولایی نیمه انسان- نیمه جانور، برگرفته از ضحاک شاهنامه ی فردوسی، در هر شکل و در همه زمانها، نماد قدرت است.