پروا دختر در خانواده سنتی و پولدار است که به خواستگاری پسر داییش جواب رد می دهد و در اثر اختلافات پیش آمده ، پدرش او را در سن 16 سالگی به زور به انگلیس می فرستد . پروا خشمگین است از جامعه ای که او را طرد کرده و برایش تصمیم گرفته است . از این فرهنگ از این خانواده و عادت می کند به انگلیسی بودن و در فرهنگ آنها غرق می شود . با پسری ایرانی به نام ارسلان ازدواج می کند و صاحب 4 فرزند می گردند . اکنون او زنی میان سال است با همه باورها و خشم های غمگین ولی همسرش و دختر محبوبش سحر به ایران بازگشته اند و او سرگشته و سردرگم است .