سه شنبه 24 اردیبهشت سال 88 سه سال رنج/سه سال درد/درد سنگین زن بودن/در لایه های غبار گرفته زمان آخر روز تلخ تر از دیروز/مصاحیه با دختران جوان پشتم را خم کردن تحمل اینهمه درد پنهان را نداشتم،امشب باید برم با صاحبخانه قرار بذارم،پول پیش خرید آپارتمان برای دفتر کارم رو پس بگیرم.فکر می کنم بهتره این خانه ساخته شود،تا اون دفتر خریده شود. با چونه زدن بالاخره قرار داد فسخ شد،پول را پس گرفتم،آنر روز مصمم تر از دیروز مصاحبه پشت مصاحبه/تست پشت تست/آمدن دختران جوان/اشک ها ورخت بست زدن ها پنهان شدن نگاهها در پشت میز /به یکباره اتاق را ترک کردن/با چشمی پف کرده و شسته برگشتن آخ چقدر دردناکه،این غم سنگین/آخه به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده خود را... هیس!دختر ها فریاد نمی زنند.