بسیاری از افراد رژیم بعث عراق خاطراتشان را با ترس و دلهره نوشتهاند؛ ترسی که بر کتاب هم سایه میاندازد و خواننده را در فضایی پر از رعب و وحشت پیش میبرد. سرهنگ صبار فلاح اللامی هم یکی از افرادی است که خاطراتش را نوشته و در آن به توصیف دقیق همه آنچه که در جنگ روی داده میپردازد. از مزیتهای شیوه بیان او میتوان به این نکته اشاره کرد که وقایع را به گونهای توصیف میکند که خواننده تصور میکند وقایع چون تابلویی متحرک در برابرش حرکت میکنند. تأسف در سراسر کتاب موج میزند و نویسنده نمیتواند آن را از مخاطبش پنهان کند؛ تأسف از آنچه که او و رژیم صدام حسین در حق مردم ایران انجام دادهاند. او در مقدمه کتابش نوشته است که صفحه به صفحه کتاب را با ترس و وحشت نوشته است؛ هم به خاطر نقشی که خودش به عنوان یک فرمانده جنگی داشته و به سهم خودش حوادثی را رقم زده است و هم به خاطر ترسش از رژیم بعث. روایت او با اینکه بیطرفانه و تا حدودی صادقانه است، اما بوی تأسف میدهد؛ تأسف از اشتباهاتی که ارتش کشورش در جنگ مرتکب شد و مهمترین شکستشان، یعنی عقبنشینی از خرمشهر را برایشان رقم زد. ... بسیاری از رفتارها و کردارهای من در صحنه های مختلف جنگ،نه بر اساس ضابطه و قانون، بلکه به طور دلخواه و برخاسته از هواهای نفسانی و شیطانی ام بود که از جمله آن ها می توان به اعدام تعدادی از اسرای ایرانی و تیرباران گروهی از غیرنظامیان در آغاز تجاوزمان به ایران اشاره کرد به دستور مستقیم من انجام می شد. سراسر این جنگ،تجربه، درس و عبرت است و تجربیات و ارزش های به دست آمده در آن،کاربرد خوبی به عنوان موضوعاتی جدید در علوم نظامی خواهند داشت.