« کفش های سرگردان» خاطرات خودنگاشت یک زن پرستار آبادانی از سال اول جنگ تحمیلی عراق عیله ایران در شهرهای آبادان، خرمشهر، بهبهان، تهران و دزفول است. نویسنده در سی ام شهریور ماه 1359، در روزهای پایانی مرخصی زایمان، به آبادان می رود تا دو فرزند خردسالش را به پدر و مادر خود بسپارد. در همان هنگام، با شروع جنگ و حمله عراق به خرمشهر و آبادان، راوی به همراه پدر و مادرش و بچه ها مجبور می شوند خانه پدری را ترک کرده و به منزل یکی از اقوام خود در بهبهان بروند. پس از پایان مرخصی به محل کار خود بازمی گردد. مدتی بعد خانه ای در تهران خریداری می کنند و ایام مرخصی خود را در آنجا می گذرانند. حدود یک سال بعد به بیمارستان نیروی هوایی تهران منتقل شده و در تهران مقیم می شود.