تعمق پیشبینیآمیز بودریار در مورد تروریسم ترسهای هذیانی و شبیهسازیهای سیاسی پس از 11 سپتامبر را روشن میکند. در سایه اکثریتهای خاموش (1978) که یک سال پس از فوکو را فراموش کن منتشر شد، شاید مهمترین مانیفست سیاسی-اجتماعی قرن بیستم باشد: چیزی جز پایان جامعهشناسی و سیاست نیست. انقلابیون محروم (بریگادهای سرخ، بادر ماینهوف باند) امیدوار بودند که مستقیما از طریق اقدامات تماشایی به تودهها برسند، اما پیام آنها صرفا به دست رسانهها و دولت تبدیل شد. در یک جامعه رسانه ای معنا دیگر معنایی ندارد. ارتباطات صرفا خود ارتباط برقرار می کند. ژان بودریار از آخرین طغیان تروریسم ایدئولوژیک در اروپا استفاده می کند تا پایان «اجتماعی» را به نمایش بگذارد. زمانی که مارکس از آن به عنوان موتور تاریخ استفاده کرد، توده ها دیگر واقعیت جامعه شناختی ندارند. در جامعه رسانههای الکترونیکی، تمام تودهها میتوانند انجام دهند - و تنها کاری که انجام خواهند داد - لذت بردن از این نمایش است. بودریار می نویسد: در سایه اکثریت های خاموش، «پایان ایدئولوژی ها» که در اروپا پس از حمله شوروی به مجارستان و مرگ توهمات انقلابی پس از می 1968 تجربه شد، به نتیجه نهایی خود می رسد. بودریار می نویسد، تروریسم ایدئولوژیک دیگر نماینده ای نیست. حتی خودش این فقط آخرین واکنش هیستریک به توهمات سیاسی بی اعتبار است.