در این رمان، دختری به نام فیروزه داستان را روایت می کند. راوی اول شخص آن پتانسیل این را دارد که اگر نویسنده بتواند منظومه ی فکری و لحن شخصیت را جابیندازد سبب خوانش آسان و روان داستان شود.اما اینکه داستان را بدون هیچ هیجان یا اتفاقی شروع کنید، یک ریسک بزرگ است.چرا که معلوم نیست مخاطب چه قدر با شما همراه شود. ریسکهایی که در این کتاب جواب داده است و نویسندهاش از آن سربلند بیرون آمده است. در این رمان نویسنده بدون هیچ دنگ و فنگی داستانش را از یک صبح معمولی شروع و تکتک افراد خانواده ی سالاری را به مخاطب معرفی می کند. همین به ظاهر ساده بودن داستان جوری زیر پای مخاطب را خالی می کند که ناخواسته در فضای داستان میافتد. شاید هم شبیه من یکدفعه خودتان را کنار فیروزه روبروی آینه اتاقش ببینید و با او در عمارت سالاری همراه شوید.