کتاب «تاخیر بنیادین روشنگری» اثر زانیار ابراهیمی از سه بخش تشکیل میشود. در بخش نخست؛ مولف کوشیده است به مفیدترین و روشنترین شکلی که از عهدهاش برمیآمده است، شرحی از مشروعیت عصر مدرن ارائه دهد. این شرح، عصاره رساله دکتری مولف است که البته در این کتاب به شکلی روزآمد و منقح آمده و عینا همان چیزی نیست که در کسوت دانشجو از آن دفاع کرده است. در آنچه تحت این عنوان خواهید خواند، ادعایی گزاف و عجیب و غریب ندارد و درآمدی روشنگر و تسهیل کننده بر این کتاب عرضه کرده است. بخش دوم، مقدمه والاس بر ترجمه انگلیسی مشروعیت و سخنرانی معروف بلومنبرگ در کنگره مونستر را در بر میگیرد. مقدمه والاس، کمابیش تنها متنی است که در آن به ناتمامی مدرنیته اشاره شده است. والاس از تعبیر بسیار حیاتی «تأخیر بنیادین روشنگری» سخن میگوید که بلومنبرگ در ویراست اول کتاب از آن استفاده کرده است. به سخن والاس، بلومنبرگ از قسمی مدرنیته منشوری و نه بلوری دفاع میکند. مدرنیتهای که از افق سکولاریزاسیون خارج نشده است و ناخالصیهایی در آن وجود دارد، مدرنیتهای که در آن روشنگری با تاخیر سر میرسد. در بخش سوم، که طولانیترین بخش کتاب نیز هست، ده مقاله را انتخاب و ترجمه کرده است. معیار مولف برای گزینش مقالهها این بوده است که مشروعیت را از بیشترین و بهترین زوایای ممکن روشن سازند و گفتگوهای پنهان و آشکار بلومنبرگ با دیگر فیلسوفان را تشریح کنند. استیژن لاتره، در شرح روایت ژان کلود مونود، تصویری جامع را از جریانها و اندیشمندان مختلف حاضر در این عرصه ترسیم میکند و پس از مقدمه والاس، که درآمدی بر خود کتاب مشروعیت است، مقاله او را میتوان مدخل مفیدی برای شناخت بستر گستردهتر سکولاریزاسیون دانست. در مقاله بعدی، به ترتیب نوشته پیتر هوهندال و سلینا ماریا براگاگنولو، به کارل اشمیت میپردازند که مهمترین طرف گفتگوی بلومنبرگ است. همانطور که در مقاله هوهندال خواهید خواند، شارحان اشمیت به دو دسته تقسیم میشوند: کسانی که الهیات و ایمان اشمیت را بر سیاست او اولویت میدهند و آنهایی که سیاست او را مقدم بر الهیاتش میدانند. خود هوهندال، در دسته اول جای میگیرد. او به حق یکی از بهترین مقالات تفسیری را درباره اریک پترسون، کارل اشمیت و هانس بلومنبرگ نوشته است. چنانکه از پیشگفتار کتاب برمیآید، کتاب حاضر، درآمدی است بر ترجمه مشروعیت عصر مدرن. مولف کتاب هربار به ترجمه این اثر بزرگ اندیشیده است، دغدغهاش این بوده است که آیا مقدمات نظری کافی برای این کار فراهم شده و آیا آثار تفسیر مکفی چنان به فارسی ترجمه شدهاند که خوانندگان را برای مواجه با این اثر آماده سازند.