سالها است که با تنها دخترم آیلی زندگی میکنم و به عنوان یک پدر تنها مجبور بودم با حکایتهای پرمشغله بیشماری روبهرو شوم، از یاد گرفتن بستن موهای دخترم تا اینکه چگونه مقنعه را باید به سر کرد و یا حتی لاک زدن و..... اما در بین همه این وقایع شاید داشتن راهکاری برای آرامش شبانه یک دختر کوچولو خیلی سخت بود کاری که این روزها اینستاگرام و تلگرام به خوبی قادرند برای آیلی ۱۷ ساله انجام دهند! به آن سالهایی برمیگردم که برای آرامش دخترم باید پدر و رفیق و همبازی و حتی یک قصهگوی زبردست میشدم و تمامی قدرتی را که در امر نوشتن میپنداشتم دارم به کار میگرفتم و قصهها را میساختم و سپس آن حکایتها را برایش میگفتم. خوب آن شبی را به یاد دارم که دخترکم از من پرسید: بابا امشب چه قصهای میخواهی بگویی؟ و من بلافاصله گفتم: قصه جلال، شیر جنگل. آیلی پرسید: جلال؟ شیر جنگل؟ و من سرم را به نشانه تایید تکان دادم و حکایتهای جلال و خانوادهاش شروع شد.