کتاب جامعهشناسی قومیت، پژوهشی تأملبرانگیز و ژرفنگرانه است که میکوشد تحول مفهوم قومیت از عصر کلاسیک یونان و روم باستان تا پاکسازیهای قومی و حملات تروریستی امروز را بررسی کند. نویسنده، هر گونه تلاش برای مقولهبندی و طبقهبندی سیاسی یا حقوقی گروه یا گروههای خاصی از مردم در قالب اقلیت قومی را محکوم میکند. بر این اساس، وی طبقهبندیهایی را که مثلا سیاستگذاران روس یا یوگسلاو در عصر امپراطوری شوروی برای گروههای خاصی از مردم تحت عنوان اقلیت «قومی» یا «ملیت» ایجاد میکردند، یکی از سرچشمههای بروز خشونتهای اجتماعی پس از فروپاشی این امپراطوری میداند. از نظر وی، قومیت پدیدهای ازلی، طبیعی و خودـپیدا نیست که مشخصههای آن نژاد، زبان، مذهب و خاطرات جمعی مشترک یا سبک زندگی مشترک بین گروه یا گروههای خاصی باشد. بنابراین، شباهت یا قرابت فرهنگی به خودی خود عاملی برای پیدایش قومیت نیست و مفهوم قومیت نمیتواند مبیّن هیچ واقعیتی باشد. قومیت تحت شرایط خاصی شکل میگیرد و در واقع کنشی اجتماعی ـ سیاسی است که تحت تاثیر عواملی غیر از اشتراکات ازلی یا تاریخی پدید میآید. به همین سان، به خشونت گراییدن قومیت نیز علل و عوامل خاص خود را داراست. از اینرو، مالشویچ به شکلی موجز، در نه گفتار مستقل و جداگانه به تحلیل نقادانه عمدهترین نظریههای جامعهشناختی پیرامون روابط قومی میپردازد که عبارتند از: نظریه جامعهشناسی کلاسیک، نومارکسیسم، کارویژهگرایی، تعاملگرایی نمادین، نظریه زیستشناسی اجتماعی، نظریه انتخاب عقلانی، نظریه نخبگان، نووبریانیسم و ضد بنیانگرایی. در هر گفتار میکوشد تا نقاط قوت و ضعف نظریههای یادشده در بررسی روابط قومی را نشان دهد که البته با این کار، ابتکار نظری و عملی خواننده کتاب و در نتیجه داوری مستقل وی تحت تاثیر قرار میگیرد.