داستانهای کوچکی بابام، حکایتهای بامزه و جالبی است که نویسنده از کوچکی باباش برای بچهها میگوید. راستی بابای شما وقتی کوچک بود چه کار میکرد؟ اگر این کتابها را بخوانید به احتمال زیاد شما هم میتوانید کارهای کوچکی بابای خود را حدس بزنید و از دانستن آنها لذت ببرید. در کتاب اول این داستانها، بچهها با ماجراهای بابا در شکار یک هیولای بزرگ آشنا میشوند و بابای شجاع قصه ما از ترس تا صبح پیش مامانش میخوابد! همچنین ماجرای فضانوردی بابا و خرید بادکنکها از بادکنکفروش از بخشهای جذاب کتاب اول بودند. در ماجراهای کوچکی بابام در جلد 2 نویسنده حکایتهای جالب کوچکی بابا را ادامه داده و دکتر رفتن بابا به این شکل روایت میشود: «آقای دکتر بابام را نشاند روی میز و با چکش آرام زد روی زانوی بابام، بعد هم به مامان بابام گفت: خانم . . . اگه اعصاب این بچه سالم بود پاش تکون میخورد. الآنم دوباره امتحان میکنم تا خیالتون راحت باشه که من درست میگم. . . دل بابام حسابی برای مامانش سوخت و تصمیم گرفت هر طوری شده خوشحالش کند. برای همین وقتی آقای دکتر دوباره زد روی پای بابام، او چنان پایش را بالا آورد که خورد زیر فک آقای دکتر و . . . .» کتاب «وقتی بابام کوچک بود 1 و 2 و 3» در دو مجلد جداگانه منتشر شده است.