فصل های سه گانه این کتاب به برخی از مهم ترین مسایل هرمنوتیک می پردازند. موضوع فصل نخست، دو مفهوم اصلی تاریخ است. یکی خود رویدادهای گذشته و دیگری گفتمانی که بیان نظام مند آن رویدادها را ممکن می کند و موجب دانایی تاریخی می شود. در فصل اول آمده است: "واژه ی یونانی historia چندین معنا داشت. مهم ترین آنها «پژوهش» بود و بعد «دانش»، «علم»، «شرح نوشتاری پژوهش ها»، «گزارش»، «روایت» و تاریخ رویدادها». خود این واژه ی یونانی ریشه در historein داشت به معنای «پژوهش» و «کشف». واژه ی یونانی از راه زبان لاتین به تمامی زبان های اروپایی وارد شد. تاریخ را به فرانسوی Histoire، به ایتالیایی torialه به انگلیسی History، و به روسی Istorija می گویند. در آلمانی هم نخست واژهی Historie به کار می رفت، اما از سده ی هجدهم واژه ی دیگری یعنی Geschichte رایج شد، البته صفت historich به معنای «تاریخی» و اسم Historiker به معنای «تاریخ نگار» هنوز به کار می روند. هگل از واژه ی Historismus در توصیف رویکرد تاریخی به یزدان شناسی استفاده می کرد و هایدگر واژه ی Historie را به معنای گزارش تاریخی» به کار می برد. واژه ی آلمانی Geschichte از geschehen به معناهای «انجام دادن» و «اتفاق افتادن» آمده و معنای آن «رشته ی رویدادها» بود. رسمیت یافتن آن به جای واژهی Historic تا حدود زیادی به خاطر کاربردش در آثار تاریخ نگاران و به ویژه پوهان گوتفرید هردر، بود که آن را «پژوهش نظام مند و انتقادی رویدادهای گذشته) خوانده بود. درباره ی ریشه ی واژه ی عربی «تاریخ» میان زبان شناسان اتفاق نظر وجود ندارد و می توان شرحی از اختلاف آنها را در مدخل تاریخ در لغت نامه ی دهخدا یافت. برداشت غالب این است که «تاریخ» واژهای معرب است و از زبانی دیگر به عربی وارد شده است، شاید از عبری که در آن واژه ی «یخ» (Yerakh) به معنای تاریخ است."