همچنان که هر شخص برای خود شناسنامهای دارد که در میان جمع و جامعه شناخته میشود، ملتها نیز برای خود شناسنامهای دارند که با آن در جامعۀ جهانی و در جمع ملتهای جهان شناخته میشوند. در شناسنامۀ هر ملت، جایی پیشبینی شده که در آن زبان رایج و رسمی آن ملت ذکر میشود. زبان هر ملت، از ارکان اصلی هویتبخش آن ملت است. زبان ملت هر چه غنیتر و کهنتر و فاخرتر باشد، هویت ملت ریشهدارتر و معتبرتر خواهد بود. عمیق بودن ریشۀ زبان و ادبیات در طول تاریخ به درخت زندگی ملت، سرسبزی و بارآوری بیشتر میبخشد و آن را در برابر طوفانهای سهمگین مقاوم میکند. در جهان امروز سه ملت ایران، تاجیکستان و افغانستان به داشتن زبانی کهن و نیرومند و بالنده افتخار میکنند و آن را در میان ملتهای دیگر، مایۀ سربلندی میشناسند. زبان در مجموع یک قسمت مهم یا به عبارت دیگر یک بخش نگارندۀ تاریخ خلق تاجیکستان بوده است؛ آیینهای که در آن راه دورودراز طیکردۀ خلق تاجیک، با همۀ فرازوفرود آن انعکاس یافته است. با مطالعۀ آن دربارۀ بسیاری از جنبهها و مسائل مهم حیات گذشتگان اطلاعات و آگاهی به دست میآید که حتی تاریخنگاران به آنها کمتر توجه کردهاند؛ برای مثال از روی ذخیرۀ واژگان و اصطلاحات زبان میتوان با باوری دربارۀ پیشرفت یا ضعف و سستی یگان ساحۀ حیات اجتماعی و اقتصادی در دورههای مختلف قضاوت کرد. از سوی دیگر زبان منبع بسیار معتمد برای آموزش تاریخ و فرهنگ و تمدن است که در آن عقیده و موقع شخصی نقش موثری ندارد. زبان تاجیکستان با استقلال وطن پیوند ناگسستنی دارد؛ یعنی وقتی که وطن آزاد و مستقل بوده است، زبان هم شکوفایی و استقلال داشته است و برعکس. افزون بر این از همان ابتدای پیدایش، زبان یکی از عوامل و انگیزههای اساسی جنبشهای استقلالخواهی و وطنپرستی بوده است. تاریخ دولتداری آریایی نشان میدهد که دولتهای باستنی همیشه کوشش و جهد میکردند که برای استوارکردن پایههای دولتداری و به وجودآوردن و مستحکم نمودن دولتداری ملی و وحدت و یگانگی از عنصر زبانی استفاده برده، برای رشد و ترقی و گسترش زبان مادری خویش تدبیرهای مشخص اندیشند. در نتیجۀ چنین سیاست ملیای نخستین آثار به زبان تاجیکی (دری، فارسی) پیدا شده، بزرگترین پیشوایان این زبان و ادبیات، ابوعبدالله رودکی، ابوالقاسم فردوسی و برجستهترین عالمان عصرهای میانه مانند ابوریحان بیرونی، ابن سینا، ناصر خسرو و پیروان و شاگردان آنها، معروفترین آثار علمی آن دوره را به زبان مادری خویش نوشتهاند یا زمانی که شاعر رازدان و بلندفکر حکیم فردوسی، پریشانی و زوال دولت سامانیان را حس کرد، به جمعآوری و حفظ حکایات، داستانها و رسم و آیین گذشتگان پرداخت و بزرگترین داستان حماسی جهان یعنی شاهنامه را آفرید. یکی از ویژگیهای بسیار مهم زبان تاجیکی، خاصیت بههمآوری یا وحدتآفری آن است. این خصوصیت سپس در تشکل آن به عنوان یک زبان عمومی برای مردم ایرانیتبار نقش موثری ایفاا کرد. صفت دیگر این زبان، توانایی و رقابتپذیری آن است. وقتی که زبان عربی همپای فتوحات و گسترش اسلام در یک قسمت بزرگ جهان فاتحانه قدم زده، زبان بسیاری از دولتهای مقتدر دنیای قدیم، مانند زبان محلی اسپانیه، لهجههای رمانی سیتسیلیه، زبانهای بربری ساحلهای افریقای شمالی، زبان قبطی مصرف زبان و گویشهای آرامی سوریه، فلسطین، عراق و .... را از فهرست زبانهای جهان نابود میکرد؛ مهم آن است که زبانهای در حال تشکل و حتی بیخط ایرانی مردم خراسان و ماوراءالنهر را فروبردن نتوانست. اصطلاح زبان تاجیکی در این کتاب به معنا و مفهوم علمی و سیاسی امروزی آن، یعنی زبان دولتی یک کشور مستقل جهان، جمهوری تاجیکستان، استفاده شده است. ولی در متن هنگام رجوع به دورههای گذشته همچنین نام تاریخی و رسمی آن در آن روزگاران، فارسی، دری یا فارسی دری به کار برده شده که همردیف زبان تاجیکی میباشند. کتاب جنبۀ معرفتی داشته، به مقصد آگاهی بیشتر خواننده از تاریخ زبان مادری با سبک علمی و عاموی قابل فهم طبقات مختلف جامعه نوشته شده است. این کتاب از شش باب تشکیل شده و نویسنده در ابتدا به دورهبندی تاریخ زبان تاجیکی و دورههای تاریخی این زبان اشاره کرده است. در باب دوم دربارۀ سرگذشت تاریخی واژۀ «تاجیک» و زبان تاجیکی بررسی شده و در باب سوم به سرگذشت این زبان در دورۀ استیلای عرب و نخستین سلسلههای