کتاب « گربه ی قرمز گربه ی آبی » کتابی بامزه، خوش آب و رنگ و لطیف درباره هویت، حسادت و دوستی است. گربه قرمز و آبی در یک ساختمان زندگی میکنند، یکی طبقه بالا و یکی پایین. گربه آبی باهوش است، اما دوست دارد مثل گربه قرمز سریع و چالاک باشد. در عوض گربه قرمز سریع و چالاک است و دوست دارد مثل گربه آبی باهوش باشد. آنها به هم حسودیشان میشود و مدام با هم دعوا میکنند. راهحل چیست؟ گربهها به این نتیجه میرسند که با عوض کردن رنگشان میتوانند به آرزویشان برسند. پس گربه قرمز هر خوراکی آبیای که در اطرافش پیدا میکند و گربه آبی هر خوراکی قرمزی که در اطرافش پیدا میکند را میخورد؛ اما فایدهای ندارد. پس گربه آبی سراغ کمد لباسها میرود و گربه قرمز سراغ سطل رنگ؛ اما باز هم هرکس خودش میماند. پس به این نتیجه میرسند که به هم کمک کنند ویژگیهای یکدیگر را تمرین کنند. همین همراهی باعث میشود با هم دوست شوند. گربهها به این نتیجه میرسند که دوست دارند خودشان باشند، اما کمی هم ویژگیهای یکدیگر را یاد بگیرند؛ اما ناگهان سروکله گربه زرد خوشصدا پیدا میشود؟ آیا برای آواز خواندن باید زرد بود؟ پس دستبهکار میشوند!