تمام بحث در این است که اگر در عالم واقع مصالح و مفاسدی وجود دارد، آیا عقل می تواند آنها را درک کند یا خیر؟ در اصول فقه شیعه تصریح شده است که عقل توان درک مصالح و مفاسد واقعی را ندارد؛ یعنی اندیشه غالب، تاریخی و سنتی در اصول فقه شیعه این است که عقل هیچ راهی برای درک این ملاکات ندارد، مگر اینکه امر شارع و دلیل لفظی در این زمینه وجود داشته باشد که ما از این دلیل لفظی و امر شارع به ملاکات احکام پی ببریم. از جمله اینکه شهید صدر(ره) در حلقات و بحوث - در جایی که حکم از فعلیت می افتد و با وجود اینکه امری نسبت به یک فعل ندارید، گفته می شود که ملاک همچنان وجود دارد؛ مثلا در بحث اجتماع امر و نهی گفته می شود که تصحیح صلاة باملاک - اعتراض می کند و می گوید: تنها راه کشف ملاک، امر است و وقتی امری وجود ندارد، از کجا می خواهید ملاک را کشف کنید؟! این بیانگر اندیشه غالب اصول فقه شیعه است به اینکه تنها راه درک ملاکات احکام، امرشرعی و وجود دلیل است و هیچ تفکیکی بین حوزه های فقه وجود ندارد. به تصریح مرحوم امام (ره) و محقق نائینی (ره) عقل ما ممکن است به صورت خیلی جزئی، برخی از ملاکات را کشف کند، اما اغلب ملاکات در سراسر فقه توسط عقل قابل کشف نیست. البته برخی از فقیهان معاصر، در حوزه های مختلف فقهی تفکیک قائل شده اند و با همین تفکیک راهی به سوی کشف و درک ملاکات و تأثیر آن در استنباط باز شده است.