در گذر تاریخ طولانی اجتماع های گوناگون بشری، فرهنگ های اجتماعی سعی کرده اند تصویری از انسان به عنوان موجودی منظم، معقول و شسته رفته ارائه دهند: تصویری که مبدل به استاندارد انسان بودن انسان ها شود: استاندارد و توقعی که آدمیان را تشویق کند از خودشان بدشان بیاید چون آن طور که قرار است زندگی نمی کنند. اما در اجتماع هرچه ها، نه نشانی از چنین تلاش و تجربه فرهنگی و نه نشانه ای از شوق و ذوق و میلی برای استاندارد بودن زیستن دیده می شد. این کتاب روایت مردمانی است که دوست ندارند احساس ضعف و شرم کنند، نمی خواهند آرام، متین و منطقی جلوه کنند، نمی خواهند آزاد و مدنی و بالغ و عاقل دیده و فهمیده شوند، شاید هم نمی دانند شرم، متین، منطقی، آزاد، عاقل و مدنی یعنی چه! این کتاب حکایت اجتماع های متعدد و متلون درون یک پیکره جغرافیایی است که هر کدام چون آن دیگری نیستند معنا و هویت می یابند و...