راوی کتاب «مردی که پنجشنبه بود» ماجراهای شورانگیز هفت آنارشیست را در لندن عصر ویکتوریایی روایت میکند که نام روزهای هفته را بر خود نهادهاند. در نگاه نخست، این کتاب، داستانی طنزآلود و جنایی با نثری زیبا و بازیهای کلامی چشمگیر و تصویرپردازیهای خیالانگیز است اما ورای واژگان نمادینش مفاهیم ژرفتری نهفته است. نویسنده اثری به ظاهر کمدی خلق کرده که پرسشهای ژرف فلسفی طرح میکند و با واژههای سمبولیک ماهیت شر را در قلمرو سیاسی و معنوی واکاوی میکند. شاهکار چسترتون، پس از گذشت بیش از صد و اندی سال از انتشارش، همچنان در سرتاسر جهان هواخواهان بسیار دارد و فیلم و تئاتر و نمایش و پادکستهای گوناگونی بر اساس آن تهیه شده است و مراسم گوناگونی در سالگرد انتشارش برگزار میشود. این کتاب از این رو این چنین محبوب است که ظاهر هیجانانگیز و طنزآلود داستان، دوستداران سرگرمی را به خود جلب میکند و معانی ژرف و نثر درخشاناش، ادبدوستانی را که در پی آثار جدی ادبیاند خرسند میکند. رمانی که رازآلود آغاز میشود و در نهایت با یکی از غافلگیرکنندهترین فرجامهای دنیای ادبیات به پایان میرسد. چسترتون نویسندهای متفاوت است. بسیاری او را از برجستهترین نویسندگان قرن بیستم میدانند. سبک نوشتاری و نبوغ ادبیاش را بزرگانی همچون همینگوی، بورخس، مارکز، الیوت و... ستوده و از آثارش الهام گرفتهاند. منتقدان این اثر را «کارناوالی از ژانرهای گوناگون»، «بهطرز شگفتانگیزی هوشمندانه»، «اجرای آکروباتیک چشمگیری در دنیای ادبیات» و «کمدی هولناک و کوبنده و همچون تصویری از آخرالزمان» توصیف کردهاند.