داستان کتاب، مربوط به چند دوست است که در جریان رخداد انقلاب اسلامی، با یکدیگر در ارتباط بودهاند و پس از سر گذراندن ماجراهای گوناگون، اکنون هر یک برداشتی از واقعیت دارد و بر اساس مستندات خود، به دنبال پیدا کردن مسبب مصیبتهایی است که از سر گذرانده است. «رضا» که از شکنجههای ساواک به جان آمده، در صدد یافتن «اسحاق» و انتقامگیری از اوست، حال آنکه ماجرای اسحاق هم به آن درجه از سادگی که رضا میاندیشد نیست و قصه، سر دراز دارد. در این میانه، شخصی به نام «شکور» که در بیمارستان بستری است و سردستۀ یکی از گروههای اسلامی بوده، شدیدا به دنبال آن است که با اطلاعرسانی درست به رضا، او را از حقیقتی که در ابهام مانده باخبر کند.