تصور کنید شخص بسیار جذابی که همیشه در رویاهایتان به او فکر میکردید، روبهرویتان نشسته و در حال تحسین کردنتان است: «تو بهترین آدمی هستی که تاکنون ملاقات کردهام!» بیدرنگ این احساس به شما دست میدهد که همه اینها واقعیت دارد و این فرد با شما صادق است. آنها از شما سوال میپرسند و مشتاقاند که همهچیز را درباره شما بدانند، اما درباره خودشان حرفی نمیزنند. آنها طوری به شما خیره میشوند، گویی شما تنها فرد حاضر در آن اتاق هستید. توجه آنها شما را برافروخته میکند و احساس درخششی را که تاکنون تجربه نکردهاید به شما میدهد. آنها حرفهایی به شما میزنند که کل زندگیتان منتظر شنیدنشان بودید. آنها میدانند شما دقیقا چه کسی هستید. خصلتهای درونی وجودتان را میشناسند و میدانند چه چیزی را دوست دارید و چه چیزی را دوست ندارید و درنهایت شما احساس میکنید سرانجام شریک زندگی خود را یافتهاید. آنها قلب شما را جادو و تسخیر میکنند و آن را به دست میآورند. میتوانید چشم ذهنتان را ببندید؟ میتوانید این احساسات را تصور کنید؟ بینظیر است، نه؟ سوال اینجاست: میتوانید خودتان را در آینه نگاه کنید و صادقانه بگویید که تحتتأثیر این حرفها قرار نمیگیرید؟ که مستعد چنین فریب خوردنهایی نیستید و بیدرنگ به فرد روبهرو مشکوک شده و متوجه میشوید که این فرد خواستهای کاملا متفاوت با شما دارد؟ اگر بدنتان را نخواهد، شاید پولتان را بخواهد. پیش از پاسخ دادن کمی فکر کنید، زیرا اگر تاکنون در چنین شرایطی قرار نگرفتهاید، هیچوقت خطر را نخواهید دید. این آدم رازهایش را به شما میگوید و درنهایت متقاعدتان خواهد کرد تا شما نیز پرده از اسرارتان بردارید. شما به تمام پرسشهای او پاسخ خواهید داد. تنها هدف، شناختن شما تا حد ممکن است. چند سال پیش، کتابی با عنوان محاصرهشده با احمقها نوشتم. این کتاب درباره اصول ابتدایی مدل دیسک بود؛ یکی از قویترین متدهای دنیا برای تفسیر و توضیح روابط بین افراد و تفاوت الگوهای رفتاریشان. کتاب به موفقیتی دست یافت که انتظارش را نداشتم. فکر کنم دلیل موفقیت کتابم این است که بسیاری از آدمها مشتاق مطالعه و دانستن درباره رفتار آدمها و خودشان هستند و من این را میپذیرم: درست شبیه من. من آدم فوقالعادهای هستم! دستکم فقط برای خودم. طبقهبندی رفتاریای که در این کتاب از آن استفاده کردهام، دقیقا همان طبقهبندیای است که در کتاب قبلیام استفاده کرده بودم؛ یعنی برپایه تئوریای که متشکل از چهار تیپ اصلی شخصیتشناسی است که هریک بهوسیله یک رنگ مشخص شده است: قرمزها برای تسلط، زردها برای نفوذ، سبزها برای پایداری و ثبات و آبیها برای وظیفهشناسی و فرمانبرداری. فصلهای پیشرویتان شما را با ویژگیهای هر رنگ آشنا خواهد کرد. این طبقهبندیها ابزاری هستند که در یافتن بسیاری از پاسخها درباره عملکرد و ویژگی آدمها به شما کمک خواهند کرد. انسانها بسیار پیچیدهاند و نمیتوان بهطور کامل و جامع تعریفشان کرد، اما هرچه بیشتر دربارهشان بفهمید، شناسایی دورریزها برایتان آسانتر خواهد شد. این متد هشتاد درصد از پازل را حل خواهد کرد. پاسخ بسیاری از پرسشها را خواهد داد، اما نه بهطور کامل و نه همه پرسشها. همیشه عوامل ثانویهای وجود دارند که برای درک بهتر از رفتار یک فرد باید آنها را در نظر داشته باشیم: جنسیت، سن، تفاوتهای فرهنگی، انگیزهها، هوش، علایق، تجربه در هر زمینهای، اینکه فرزند چندم خانواده هستند و بسیاری عوامل دیگر. این پازل، بسیار پیچیده است و تکههای فراوانی دارد.