شعر و واقعیت، بدانگونه که برای انسان نمود مییابند، گسستن و رها شدن تدریجی از بندها را میطلبند تا بدینترتیب ما را به هسته اساسی آنچه هست یا به نظر میرسد که هست نزدیک کنند. شعر که به مثابه صدای همآهنگ واقعیت، تاریخ و سرگذشت عمیق و متفاوتی است، تقریبا همیشه با تاریخ سطحی در تقابل است. «شعر شیای است که با زبان، ریتمها، باورها و وسواسهای این شاعر یا آن شاعر و این یا آن جامعه ساخته میشود. محصول و فرآوردة تاریخ و جامعهای است، اما شیوه تاریخی بودنش تضادمند است. شاعر چه بخواهد و چه نخواهد، شعر ماشینی است که ضد تاریخ تولید میکند. مبنای عمل شاعرانه، واژگونسازی و دگرگونسازی سیاله زمانی است: شعر زمان را متوقف نمیکند. با آن مخالفسرایی میکند و چهرهای دگرسان از آن میسازد. کتاب حاضر به ترجمه دو اثر از «روبرتو خوارز» نویسنده و شاعر فرانسوی قرن بیستم اختصاص یافته که یکی از آنها «شعر و واقعیت» و دیگری «قطعات عمودی» است.