مجید نویسنده ای ایرانی و راوی داستان پیش رو است؛ او می خواهد برای اولین بار به سفر اربعین برود تا از زاویه دید خودش درباره ی آن بنویسد. قرار است کرار، دوست عراقی اش در فرودگاه به دنبالش بیاید و بعد مجید را به دیگر زائران ایرانی پیوند بدهد. اما فرود در فرودگاه همان و نبودن کرار همان؛ و این آغاز ماجراست، آغاز ماجرایی عجیب که او را با خود همراه می کند. آن چه برای مجید اتفاق می افتد او را به سال ها پیش باز می گرداند و در جایی بسیار دورتر از کربلا و نجف قرار می دهد. گویی همه چیز تنها خواب است، یا اگر آن چه می بیند در واقعیت رخ می دهد، چیزی است بسیار باور نکردنی، از آن چیزها که اگر برای کسی تعریف شان کنی می گویند خیالاتی شده ای!