کتاب حاضر مربوط به رابطه پیچیده بین مفهوم تجربه¬ی کاری از نظر افراد به عنوان مولفه اصلی هویت اجتماعی و فردی آنها، و تحولات رادیکالی که فناوریها را در بازار کار ایجاد کردهاند میباشد. هنوز در طی چند دهه گذشته، فناوریها به طور پیوسته تکامل یافتهتر میشوند و برنامههای بسیار پیشرفتهای را ایجاد کرده و این توجیه کننده نامها و عباراتی است که به آنها اطلاق شده است از جمله فناوریهای شناختی، مغز بیونیک، ماشینهای هوشمند، هوش تقویت شده. فناوریها یک مکمل ارزشمند برای کارهای انسان، کمک به کارگران برای مولدتر شدن و تحویل و ارائه نتایج با کیفیت بالاتر میباشد. با این حال، فراتر از این اثرات سودمند، استفاده از فناوریها، بازار کار را به چالش کشیده و اهمیت این انقلاب و تحول هنوز به خوبی تعریف نشده است. فناوری به طور اجتناب ناپذیری منجر به حذف برخی شغلها به خصوص برخی شغلهای معمولی و ساده میشود. هم چنین فناوری منجر به بازتعریف بسیاری از شغلها و معرفی انواع جدیدی از شغلها میشود. در نتیجه، کارگران با مهارتهای دیجیتالی قوی دارای فرصتی برای پیشرفت بوده و از ماشینهای هوشمند بهره میبرند اگرچه این کارگران بدون تجهیزات ممکن است در آینده تسلیم این تحول اساسی شوند. و این تحول دارای اثرات اجتناب ناپذیری برای مفهوم کار و نقشی که در توسعه هویت شخصی و اجتماعی کارکنانی که به دنبال سازمان دهی مجدد هویت خود در این سناریوی جدید هستند میباشد. این کتاب با گذار از این دیدگاهها، به دنبال ارتباط بحثهای مربوط به ظهور هوش شناختی در زمینه سازمانی با دیدگاه مدیریت منابع انسانی است. یک چشم انداز مبتنی بر فرد برای بررسی تغییرات در زمینه چشم انداز اشتغال اتخاذ شده که در سالهای آینده تغییر خواهد کرد و در نتیجه ما به بررسی این میپردازیم که تا چه میزان عملیات مدیریت منابع انسانی در این بازی نقش ایفا میکنند. برای این منظور، این کتاب در ۵ فصل سازمان دهی شده است.