ویل راجرز، طنزپرداز سرشناس امریکایی، میگوید: «هرگز کسی را ندیدهام که او را دوست نداشته باشم». او به این کتاب نیاز ندارد، اما سایرین راهکارهایی میخواهند تا با کسانی که آنها را ناراحت میکنند، رنجش ایجاد میکنند و میرنجانند، برخورد کنند. اغلب میگوییم او «آدم را دیوانه میکند»، اما واقعیت این است که آنها درصورتی موفق میشوند که ما به آنها این اجازه را بدهیم. بااینحساب، حالا زمان آن رسیده است که پشت فرمان بنشینیم و اوضاع را کنترل کنیم. اما با آدمهای مشکل چگونه میتوان برخورد کرد؟ وودی آلن پیشنهاد میکند آنها را در یک سس گرم فروکنیم، اما اینهم به نظر میرسد که اختلالی ایجاد میکند. شخصیت نمایشنامۀ رام کردن زن وحشی از شکسپیر توصیه میکند برای برخورد با این قبیل آدمها، باید به آنها گرسنگی بدهیم یا از خواب محرومشان کنیم، اما آنهم به نظر میرسد که راهحل خوبی نباشد. هنری هفتم کسانی را که او را ناراحت میکردند گردن میزد، اما در دنیای مثبتاندیش ما هم این اقدام از رده خارج شده است. واقعیت این است که خردمندترین راه برخورد با آدمهای مشکل این است که یاد بگیریم چگونه باید با آنها روبهرو شویم: خودخواه، خودمحور، بیادب، پرخاشگر، انفعالی، مخالفهای همیشگی، اشخاص پست و بدبرخورد. در هر محیط و مکانی که با آدمهای مشکل روبهرو شویم، باید راه برخورد منطقی با او را بیاموزیم و نه اینکه بهشکلی منفی به آنها واکنش نشان دهیم که این بر وخامت شرایط میافزاید یا به آنها اجازه میدهد که از موقعیت سوءاستفاده کنند که این بهسرعت بهشکل یک عادت درمیآید. بنابراین، به این مهم میرسیم که رفتار خود را مدیریت کنیم. هرچه بیشتر برای روبهرو شدن با آدمهای مشکل برنامهریزی کنیم، نتایج بهتری به دست خواهیم آورد. هدف این کتاب آموختن راههای برنامهریزی درست برای روبهرو شدن با این اشخاص است؛ در محل کار، در زندگی خصوصی و بهطورکلی در زندگی. آدمهای مشکل همهجا هستند. نمیتوانیم عصای جادویی بیندازیم تا آنها بهکلی ما را تنها بگذارند، اما میتوانیم مهارتهای احساسیای را بیاموزیم تا بتوانیم با این آدمهای مشکل برخورد کنیم.